حس های ممنوعه🍷🥂۱۶
ویو کوک
در اتاقو بستم که اجوما از اون طرف اومد
&پسرم ات و ندیدی
کوک با چشمای سردش به پشت سرش اشاره کرد
&عا چ....چ...چرا
+حوصله ندارم اجوما برو از اتاق برشدار حوصلشو ندارم
خواست بره که
+در ضمن اگه میخواد دوباره بلایی سرش نیاد جلوم چشام نیاد به خودش مربوطه
و رفت
&اما کوک
که جونگکوک از پله ها بالا رفت اتاق کارش باید جوری خودشو مشغول کار میکرد انگار تو یک خلأ بود
روی میز کارش نشست پرونده هارو یکدست کردو اولین برگه رو برداشت خودکار ابیشو برداشت تا خواست قلم رو روی کاغذ بزاره گوشیش زنگ خورد
+هوفففف
شاید نمیخواست جواب بده یا میخواست ببینه کیه چشای خستشو روی موبایل برد
تهیونگ
شاید یکم با بهترین دوستش حالش بهتر میشد دستشو روی گوشی برد و دکمه سبزو کشید
+الو
_سلام خره چطوری
+چیکار داری
_آهای، نفس میکشی هنوز یا رفتی زیر خروار پروندههات دفن شدی چت شده تو
+ته چی میخوای این وقت صبح
_این وقت صبح چیه ساعت ۱۲ ظهره
+یکساعت دیگه میشه ظهر
_برات مهمه؟،دعوا کردی
+نه
_پس دعوا کردی دعوا نکردی
کوک خنده تو گلویی کرد
+هه چه فرقی کرد
_عااا پسر یعنی تو نمیدونی
دعوا کردی یعنی با یه نفر دعوا کردی که جوابتو داده و اونم زَدَت اما دعوا کردی یعنی یه نفر بی دفاع رو گیر انداختی زدی
تو دعوا کردی یعنی یه بی دفاع رو زدی خودمم نفمیدم چی گفتم
+ته؟تو تو خونم شنود یا دوربین گذاشتی؟
و دور برشو نگاه کرد
_نه داداش من تو مغزت شنود گذاتشم
+خب میشه بیای اینجا
_باشه منم کارت دارم
+میبینمت
-بایییی(با خنده)
+بای بای
شاید وقتی گفتم خنده تو گلویی کرد تعجب کردین ولی وقتی کوک ته رو میبینه واقعا نقابشو برمیداره و خودش میشه اونا از بچگی باهم بزرگ شدن
در اتاقو بستم که اجوما از اون طرف اومد
&پسرم ات و ندیدی
کوک با چشمای سردش به پشت سرش اشاره کرد
&عا چ....چ...چرا
+حوصله ندارم اجوما برو از اتاق برشدار حوصلشو ندارم
خواست بره که
+در ضمن اگه میخواد دوباره بلایی سرش نیاد جلوم چشام نیاد به خودش مربوطه
و رفت
&اما کوک
که جونگکوک از پله ها بالا رفت اتاق کارش باید جوری خودشو مشغول کار میکرد انگار تو یک خلأ بود
روی میز کارش نشست پرونده هارو یکدست کردو اولین برگه رو برداشت خودکار ابیشو برداشت تا خواست قلم رو روی کاغذ بزاره گوشیش زنگ خورد
+هوفففف
شاید نمیخواست جواب بده یا میخواست ببینه کیه چشای خستشو روی موبایل برد
تهیونگ
شاید یکم با بهترین دوستش حالش بهتر میشد دستشو روی گوشی برد و دکمه سبزو کشید
+الو
_سلام خره چطوری
+چیکار داری
_آهای، نفس میکشی هنوز یا رفتی زیر خروار پروندههات دفن شدی چت شده تو
+ته چی میخوای این وقت صبح
_این وقت صبح چیه ساعت ۱۲ ظهره
+یکساعت دیگه میشه ظهر
_برات مهمه؟،دعوا کردی
+نه
_پس دعوا کردی دعوا نکردی
کوک خنده تو گلویی کرد
+هه چه فرقی کرد
_عااا پسر یعنی تو نمیدونی
دعوا کردی یعنی با یه نفر دعوا کردی که جوابتو داده و اونم زَدَت اما دعوا کردی یعنی یه نفر بی دفاع رو گیر انداختی زدی
تو دعوا کردی یعنی یه بی دفاع رو زدی خودمم نفمیدم چی گفتم
+ته؟تو تو خونم شنود یا دوربین گذاشتی؟
و دور برشو نگاه کرد
_نه داداش من تو مغزت شنود گذاتشم
+خب میشه بیای اینجا
_باشه منم کارت دارم
+میبینمت
-بایییی(با خنده)
+بای بای
شاید وقتی گفتم خنده تو گلویی کرد تعجب کردین ولی وقتی کوک ته رو میبینه واقعا نقابشو برمیداره و خودش میشه اونا از بچگی باهم بزرگ شدن
- ۶.۹k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط